علامه عسکری در همایش ترکیه (۳)

علامه عسکری در همایش ترکیه ۳

در قسمت دوم مقاله، به سفر علامه عسکری به ترکیه جهت شرکت در همایش و رویارویی ایشان با استقبال گرم مسئولین همایش پرداختیم. همچنین خواندیم که علامه در جلسه معارفه در مورد تحریف قرآن توسط مذهب تشیع صحبت کرده و با شور و تشویق مدعوین مواجه گشتند و…

در این جلسه به سخنرانی اصلی علامه عسکری و اتفاقات بعد از سخنرانی خواهیم پرداخت.

چگونگی سخنرانی وموضوع آن

الف ـ موضوع سخنرانی:

از آنجا که و‌هابی‌ها پس از قیام جمهوری اسلامی ‌ایران به قصد تشویش اذ‌هان مسلمانان بیش از هر چیز، با دو حربه علیه تشیع می‌جنگند:

۱ ـ این‌ که شیعه قائل به تحریف قرآن است و در این باره ادله حاجی نوری(ره) در «فصل الخطاب في تحريف كتاب رب الارباب» را در انواع نشریه‌ها کلیشه می‌کنند و بیشتر از همهٔ پس از استدلال به این‌ که کتاب کافی نزد شیعه مانند صحیح بخاری نزد ایشان صحیح است بیش از هفتاد مورد از کتاب شریف کافی را که حاجی نوری به آن استدلال کرده عیناً کلیشه می‌کنند چنان که اخیراً در یک روزنامه سودانی چنین کرده بودند؟!

۲ ـ مدعی هستند سنت پیامبر (ص) را منحصراً می‌توان از صحابه که درک صحبت پیامبر را کرده‌اند گرفت و راه دیگری ندارد و به این دلیـل خـود را اهـل سـنت می‌خوانند و از آنجا که شیعیان احکام اسلام را از ائمه خود می‌گیرند به دلیل آن که ایشان را معصوم می‌دانند. بنابر این به سنت پیامبر عمل نمی‌کنند.

بدین سبب در سخنرانی سعی شد در مورد اول خلع سلاح شوند و در مورد دوم ثابت شود که ائمه (ع) احکام اسلام را از پیامبر (ص) نقل می‌نمایند.

ب – چگونگی سخنرانی

زمان سخنرانی این جانب را قبل از ظهر تعیین کرده بودند چون نزدیک ظهر حاضرین خسته می‌شدند و موقعیت خوبی نبود؛ گفتم به علت بیماری قلبی اگر تا آن زمان در انتطار بنشینم خسته می‌شوم و نمی‌توانم سخنرانی کنم سخنرانی مرا اول صبح قرار دهید پذیرفتند و نام مرا در اول وقت بردند آنگاه که در جایگاه سخنرانی نشستم ورقه‌ای برابرم گذاشتند زمان سخنرانی را بیست دقیقه تعیین کرده بودند چون بیست دقیقه وقت برای خواندن همهٔ مقاله کفایت نمی‌کرد با اتکال بر باری تعالی شروع کردم به خواندن خلاصه‌ای از روی اوراق مقاله و گفتم:

الحمد لله رب العالمين والصلاة على خاتم الانبياء والمرسلين وعلى آله الطيبين واصحابه المنتجبين.

سلام بر شما دانشمندان مسلمان[1]

بعد از سلام، می‌گویم: پیروان مکتب اهل بیت (ع) یعنی شیعیان دوازده امامی‌ به فرمان خداوند متعال که می‌فرماید: « مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا [2]»، «سوره حشر، آیه ۷»، آن‌چه را پیامبر برای شما آورده بگیرید و از هرچه بازتان داشته باز ایستید، عمل کرده و پس از کتاب خدا، همهٔ معارف و احکام اسلام را از سنت رسول الله می‌گیرند. گویاترین دلیل در این باره، این است که، فقهای ایشان از ابتدای قرن چهارم هجری تا به حال، احکام شرع اسلام را از کتاب الله وسنت پیامبر(ص) می‌گیرند‌.

چون تن‌ها بیست دقیقه فرصت دارم به ناچار باید سخن را بریده وکوتاه بیان کنم – آنان در این باره به کتب اربعه: «کـافی، مـن لا يحضره الفقيه، استبصار وتهذيب» مراجعه می‌نمایند، کتاب‌هایی که مؤلفانشان روایات آن‌ها را از کتاب‌های کوچکتری به نام «اصول» برگرفته‌اند. (اصل) در اصطلاح محدثان مکتب اهل بیت تألیفی روایی است که مؤلف آن، روایاتش را مستقیماً از امامان اهل بیت (ع) گرفته است و امامان مکتب اهل بیت (ع) نیز، آشکارا فرموده‌اند: ما هرچه را روایت می‌کنیم، از حدیث رسول الله می‌گیریم! به این روایت توجه فرمائید: شخصی از امام صادق (ع) مسأله‌ای پرسید و پس از دریافت پاسخ خود گفت: اگر مسأله چنین و چنان باشد نظر شما دربارهٔ آن چیست؟ امام (ع) فرمود: بس کن! آن‌چه من به تو پاسخ دادم از رسول خدا بود، ما از پیش خود چیزی نمی‌گوئیم.[3]

در روایت دیگری فرموده: هرگاه در موضوعی پاسخت دادم، آن پاسخ از رسول خداست، ما هرگز رأی شخصی خود را نمی‌گوئیم![4]

(در اینجا برخی از افراد حاضر، سخنرانی علامه را با گفتاری به زبان ترکی قطع می‌کنند و می‌خندند[5] .)

ادامه سخنرانی علامه: من چه بگویم این بحث علمی ‌است، نمی‌شود آن را برای ترجمه قطع کرد.

در روایت دیگری، راوی از امام رضا (ع) می‌پرسد: آن‌چه شما می‌گوئید از کتاب خدا و سنت رسول است یا از دیدگاه شخصی خودتان است؟ امام (ع) در پاسخ فرمود: آنچه ما می‌گوئیم از کتاب خدا و سنت پیامبر است[6].

در روایت دیگری است که امام صادق (ع)فرمود: ما اگر پاسخ مسائل مردم را با نظر شخصی خود می‌دادیم که از نابود شدگان بودیم! نه چنان نیست! بلکه آثاری بر جای مانده از رسول خداست، علومی ‌بنیادین که از نیاکان خود، پسر از پدر به ارث می‌بریم و همانند مردمان که طلا و نقره خود را می‌اندوزند، ما نیز آن علوم را پاس می‌داریم.[7] در روایت دیگری با سه سند از امام باقر (ع) است که فرمود: اگر ما به رأی خود می‌گفتیم گمراه شده بودیم، همانند کسانی که پیش از ما گمراه شدند! نه چنین نیست، بلکه ما با بر‌هان پروردگارمان سخن می‌گوئیم، بر‌هانی که پروردگار ما آن را برای پیامبرش بیان فرموده و آن حضرت نیز آن را برای ما بیان کرده است.[8]

همانند این روایت از امام صادق (ع) نیز رسیده که فرمود: اگر چنین نبود یعنی اگر بر‌هان الهی نداشتیم و به پیامبر پیوسته نبودیم که یقیناً همانند این مردم بودیم![9]

در احادیث گذشته امامان اهل بیت (ع) آشکارا بیان داشتند که، آنچه می‌گویند دیدگاه شخصی آنان نیست، بلکه حدیث رسول الله است. می‌پرسید: چگونه با فاصله زمانی از رسول خدا (ص) روایت می‌کردند؟ پاسخ این سؤال را در روایات زیر که در باره علوم رسول خدا و چگونگی تعلیم آن به امام علی (ع) رسیده می‌یابیم:

۱ـ در پنج روایت از امام صادق (ع) است که فرمود: خـداونـد همهٔ حـلال‌ها وحرام‌ها و تاویل معانی را به رسول خود آموخت، و رسول خدا (ص) نیز، همهٔ علوم خود را به علی (ع) آموزش داد[10].

۲ ـ امام صادق (ع) فرمود: خداوند متعال همهٔ قـرآن را به پیامبرش آموخت و علاوه بر آن علوم دیگری را نیز به آن حضرت آموخت، و هرچه را خداوند به پیامبر آموخت پیامبر آن را به علی آموزش داد.[11]

3 – امام علی بن ابی طالب (ع) فرمود: من چنان بودم که هرگاه از رسـول خـدا (ص) سئوال می‌کردم، پاسخم می‌فرمود و اگر سئوالات به پایان می‌رسید آن حضرت به آموزشم می‌پرداخت، هیچ آیه‌ای بر او نازل نگردید در شب یا در روز مگر آن که بر من تلاوت فرمود و آن را به من بیاموخت: درباره آسمان بود یا زمین، دنیا بود یا آخرت، بهشت بود یا جهنم، دشت بود یاکوه، روشنی بود یا ظلمت، هرچه بود همهٔ را بـه مـن آموزش داد و بر من املاء فرمود تا با دست خود آن را نوشتم و تأويـل و تـفسير و محكم و متشابه و خاص و عام آن را همراه با چگونگی نزول و محل نزول و این‌ که دربارهٔ چه کسی نازل شده تا روز قیامت همهٔ را به من آموخت؛ و از خداوند برایم در خواست کرد تا فهم و فراگیری به من عطا نماید پس هیچ آیه‌ای از کتاب خدا را فراموش نکردم و هیچ آیه‌ای دربارهٔ کسی نازل نشد مگر آن که پیامبر (ص) آن را بر من املاء فرمود.[12]

۴ ـ در روایت دیگری فرمود: هرگز خـواب بـر مـن چیره نشـد و پیامبر (ص) مأموریتی به من نفرمود، مگر آن که هرچه جبرئیل در آن روز از حلال وحرام آورده بود از رسول الله (ص) فرا گرفتم‌… برخی از راوی پرسیدند: این کار چگونه ممکن است در حالی که آن دو گاهی از یکدیگر جدا بودند، امام چگونه می‌فهمید چه بر رسول خـدا نازل شده است؟ پاسخ شنیدند: روز‌های غیبت رسول خدا (ص) گاه شماری و یادداشت می‌شد و چون به هم می‌رسیدند رسول الله (ص) می‌فرمود:‌ای علی! در فلان روز این مطلب بر من نازل گرديد، وهمهٔ را یک یک بر می‌شمرد تا به روز ملاقات می‌رسید[13].

۵ ـ در طبقات ابن سعد آمده که، به امام علی (ع) گفته شد: چگونه است که تو از سایر صحابه رسول خدا بیشتر حدیث میگوئی؟ فرمود: من چنان بودم که اگر از پیامبر (ص) می‌پرسیدم آگاهم می‌کرد و اگر ساکت می‌شدم او خود شروع می‌فرمود[14].

۶ ـ در روایت دیگری در طبقات آمده است که آن حضرت فرموده: بـه خـدا سوگند هیچ آیه‌ای نازل نشد مگر آن که دانستم درباره چه کسی نازل شده، در کجا نازل شده و برچه کسی فرود آمده، همانا پروردگارم به من قلبی آگاه و زبانی روان بخشیده است.[15]

۷ ـ و در سه روایت دیگر فرمود: درباره کتاب خدا از من بپرسید زیرا هیچ آیه‌ای نیست مگر آن که دانسته‌ام در شب نازل شـده یا در روز، در دشت نازل شده یا در کوهستان[16].

۸ ـ در «سنن نسائی و ابن ماجه ومسند احمد» آمده است ـ مـا عـبارت نسائی را می‌آوریم که امام (ع) فرمود: من در نزد رسول خدا (ص) جایگاهی داشتم که هیچ یک از مردم نداشتند، من همیشه در سحرگا‌هان به نزد او می‌رفتم و می‌گفتم: درود بر تو ‌ای نبی خدا! اگر ـ تنحنح ـ شبه سرفه می‌فرمود به خانه باز می‌گشتم وگرنه وارد می‌شدم[17].

۹ ـ در روایت دیگری فرمود: اگر آن حضرت را آماده می‌یافتم به من اجازه می‌فرمود[18].

۱۰ ـ و در روایت دیگری فرمود: من با رسول خدا ـ هر روز – دو بار وقت ملاقات داشتم: یکی در شب و دیگری در روز، و چنان بود که هرگاه در شب وارد می‌شدم – تنحنح ـ شبه سرفه می‌فرمود.[19]

۱۱ – در روایت دیگری از قول امام (ع) آمده است که رسول خدا به او فرموده: آن چه بر تو املاء می‌کنیم بنویس، عرض می‌کند:‌ ای رسول خدا! آیا می‌ترسی فراموشم گردد؟ فرمود: من از فراموشی بر تو بیمناک نیستم، من از خدا خواسته‌ام تو را نگه دارد و چیزی را فراموشت نگرداند ولی برای شریکانت بنویس. امام می‌گوید گفتم: شرکای چه کسانی هستند‌ ای رسول خدا! فرمود: امامان از فرزندانت[20].

نام کتاب امام علی (ع)

۱ – از امام صادق (ع) است که فرمود: آگاه باشید! به خدا سوگند نزد ما چیزی است که از مردمان بی‌نیازمان می‌کند ولی مردم نیازمند ما هستند. نزد ما کتابی‌ست که از املای رسول خدا (ص) و دستخط علی(ع) تألیف گردیده. صحیفه‌ای به درازای هفتاد ذراع که همهٔ حلال‌ها وحرام‌ها در آن است. امامان فرزند امام علی (ع) این کتاب را جامعه نامیده‌اند.

۲ ـ امام صادق (ع) فرمود: جامعه نزد ماست، صحیفه‌ای که درازای آن هفتاد ذراع، با ذراع رسول الله واملائی است که از دو لب مبارکش صادر وبا دست علی (ع) نگارش یافته، همهٔ حرام‌ها وحلال‌ها وهرچه مردم نیازمندند حتی دیه خراش هم در آن هست[21]

۳ ـ در روایت دیگری فرمود: در پوستی است پیچیده به ضخامت ران شتر دو کو‌هانه، هرچه مورد نیاز مردم باشد در آن هست.[22]

۴ ـ و در روایت دیگری فرمود: جامعه جای اشکال برای کسی باقی نگذارده است علم حلال و حرام، همهٔ در آن است، پیروان قیاس، از راه قیاس در پی علم شدند و جز دوری از علم بهره‌ای نبردند دین خدا با قیاس شناخته نمی‌شود[23].

امامان (ع) کتاب‌ها را دستگردان می‌کنند.

۱ ـ امام صادق (ع) فرمود: کتاب‌ها نزد علی (ع) بود، هنگامی‌که به سوی عراق رفت آن‌ها را نزد أم سلمه به امانت سپرد، علی (ع) که از دنیا رفت، نزد حسن (ع) بودند؛ حسن (ع) که از دنیا رفت، نزد حسین (ع) بودند؛ حسین (ع) که از دنیا رفت، نزد علی بن الحسين وپس از او نزد پدرم امام باقر (ع) بودند.[24]

۲ – دربارهٔ رسیدن کتاب‌ها به دست امام علی بن الحسین (ع) در روایتی آمـده است: هنگامی‌که امام حسین (ع) به سوی عراق می‌رفت کتاب‌ها و وصیت پیامبر (ص) را به زوجه‌ی پیامبر (ص) ام سلمه سپرد و به او فرمود: هرگاه فرزند بزرگترم نزد تو آمد، این‌ها را که به تو سپردم به او بسپار، حسین (ع) که شهید شد علی بن الحسین (ع) نزد ام سلمه آمد و او هرچه حسین (ع) به ودیعتش داده بود به وی بازگردانید.[25]

۳ ـ دربارهٔ رسیدن کتاب‌ها به دست امام باقر (ع) در روایت دیگری چنین است که: امام علی بن الحسین (ع) در بیماری وفات خویش و در حالی که همهٔ فرزندانش حاضر بودند پس از توجه به آنان به سوی فرزندش محمد بن علی، امام باقر (ع) رو کرد و فرمود:‌ای محمد! این صندوق را به خانه‌ات ببر، سپس فرمود: آگاه باشید! در آن هیچ گونه طلا و نقره‌ای نیست ولی انباشته از علم است‌. امام سجاد (ع) که از دنیا رفت برادران امام باقر (ع) به او گفتند: سهم ما را از آن صندوق بپرداز! امام فرمود: به خدا سوگند شما در آن سهمی‌ندارید، چه اگر چیزی برای شما در آن بود، پدرم آن را به من نمی‌سپرد! در آن صندوق سلاح رسول خدا و کتاب‌های او بود.[26]

۴ ـ و نیز، روایت دیگری همانند آن است که فرصت بیان آن نیست.

استاد – اشاره به رئیس جلسه – عرصه را بر من تنگ کرد‌. (کلمات ترکی نامفهوم)[27]

۵ – درباره امام موسی بن جعفر (ع) در روایت دیگری چنین است: امام صادق (ع) به یکی از یاران خود به نام مفضل بن عمر فرمود: آیا از دیدن صاحب کتاب علی (ع) خشنود می‌شوی؟ او گفت: بهتر از این چیست؟ امام (ع) با اشاره به امام کاظم (ع) فرمود : او این است که صاحب کتاب علی است![28]

۶ – در باره امام رضا (ع) در روایتی است که امام کاظم (ع) به عـلى بـن يـقطين فرمود:‌ ای علی! این داناترین فرزندان من است و من کتاب‌های خود را به او بخشیدم و با دست به فرزندش امام رضا (ع) اشاره کرد[29].

مراجعه امامان اهل بیت (ع) به کتاب جامعه:

ما در ایـن بـاره روایات بسیاری داریم که در این اوراق آورده‌ام و ای کاش می‌توانستم آن‌ها را در این جا بیان کنم، ولی به دلیل کمبود وقت به آوردن ‌اندکی از بسیار اکتفاء می‌کنیم.

در کتاب‌های «استبصار و تهذيب و كافي و من لا يحضره الفقیه» که مدارک کتاب‌های ما هستند، روایاتی است که امامان اهل بیت (ع) پاسخ پرسش کنندگان را از کتاب علی (ع) داده‌اند‌، اینک بعضی از آن روایت‌ها:

۱ – امام صادق (ع) از پدرش روایت کرده که فرمود: در کتاب علی(ع) خواندم که رسول خدا (ص) بين مهاجرين و انصار و هر کس از اهل يثرب که به آنان بپیوندد پیمان نامه منعقد فرمود.[30]

۲ ـ امام صادق (ع) فرمود: در کتاب علی (ع) راه ثبوت اول ماه، با دیدن هـلال و بيان وقت فضیلت ظهر آمده است.[31]

۳ ـ و نیز فرمود: در کتاب علی (ع) انواع ماهیانی که خوردن آن‌ها حرام است بیان گردیده. [32]

کسانی که جامعه را دیده‌اند:

امامان اهل بیت (ع) جامعه را به تعدادی از یاران خویش نشان داده‌اند که عبارتند از:

۱ ـ ابو بصیر، او می‌گوید: امام باقر (ع) صحیفه‌ای را که در آن حرام‌ها وحلال‌ها و احکام ارث آمده بود به من نشان داد، عرض کردم: این چیست؟ فرمود: این املای رسول خدا (ص) بادستخط علی (ع) است.[33]

۲ ـ محمد بن مسلم، او گفته است: ابو جعفر، امام باقر (ع) بخشی از کتاب علی (ع) را در اختیارم گذاشت تا بخوانم و…[34]

۳ ـ عبد الملك بن اعین که گفته است: امام باقر (ع) بخشی از کتاب علی (ع) رابه من نشان داد…[35]

امامان اهل بیت (ع) و اسناد پیوسته به رسول الله (ص):

۱ – امام باقر (ع) به جابر که از آن حضرت خواست تا هرگاه حدیثی بـرایش می‌گوید، سند آن را بیان دارد؛ فرمود: پدرم، از جـدم، از رسـول الله (ص)، از جبرئیل، از خدای عزّ و جلّ روایت کرد و من هرگاه برای تو حدیث می‌گویم با چنین سندی است![36]

۲ ـ امام صادق (ع) فرمود: حديث من، حديث پدرم وحدیث پدرم، حدیث جدم وحديث جدم، حدیث حسين وحدیث حسین، حدیث حسن وحدیث حسن، حدیث علی وحديث على، حديث رسول الله (ص) وحديث رسول الله (ص)، سخن خدای عز و جل می‌باشد.[37] ” و بدین سبب بود که امام صادق (ع) به حفص بختری که به امام (ع) عرض کرد: ما از شما حدیث می‌شنویم ولی نمی‌دانیم از شخص شماست یا از پدرتان؟ فرمود: هرچه از من شنیدی، از پدرم روایت کن! هرچه از من شنیدی، از رسول الله (ص) روایت کن [38]

آری، امامان اهل بیت (ع) خود این‌گونه به کتاب جامعه مراجعه می‌کردند و اصحاب آنان نیز اصول حدیثی را از ایشان گرفتند و نوشتند و کتاب‌های چهارگانه حدیثی شیعه از آن اصول گرفته شده است.

این جدولی که رویاروی شما می‌گیرم[39] سیر تحول حدیث در مکتب اهل بیت (ع) را نشان می‌دهد، ملاحظه فرمائید!

فقهای مکتب اهل بيت و نقد روايات:

بدین گونه، جامعهٔ امام علی (ع) از املای خاتم انبیاء (ص) گرفته شده و از آن با روایت امامان اهل البيت در اصول حدیثی و از اصول حدیثی، «کافی و استبصار و تهذيب و من لا يحضره الفقيه»، تدوین گردید. و پس از آن رساله‌های عملیه فقهای این مکتب که از آن چهار کتاب گرفته شده است.

با این وجود، فقهای مکتب اهل بیت (ع) جز کتاب خدا، قرآن هیچ کتاب دیگری را صد در صد و دربست صحیح نمی‌دانند، و سند هر حديث و متن آن را در هر کتابی که باشد مورد بررسی قرار می‌دهند و به نتیجه بررسی خود، استناد می‌کنند؛ مثلاً احادیث کتاب کافی را که مشهورترین کتاب حدیثی آنان است مورد بررسی قرار داده و نتیجه بررسی‌های خود را چنین بیان داشته‌اند :

در کافی شانزده هزار و یکصد و نود و نه حديث وجود دارد که پنج هزار و هفتاد و دو حدیث آن صحیح، یکصد و چهل و چهار حدیث آن حسن، یکهزار و یکصد و هشتاد حدیث آن موثق، سیصد و دوازده حدیث آن قوی، (حدیث قوی در اصطلاح فقهای ما حدیثی است که از کتاب‌های برادرانمان در مکتب خلفاء روایت کرده‌اند). و نه هزار و چهار صد و پنجاه و پنج حدیث آن ضعیف است.

این نتیجه بررسی اسناد کافی مشهورترین کتاب حدیثی است که پس از بررسی گفته‌اند : نه هزار و اندی حدیث ضعیف در آن است، پس جز کتاب خدا هیچ کتابی صد در صد نزد ما صحیح نیست، ما همهٔ کتاب‌های حدیثی را از جهت سند ومتن بررسی می‌کنیم و بر اساس آنچه در کتاب‌های علم درایه، (فهم حدیث)، معین شده به تقسیم بندی احادیث آن‌ها می‌پردازیم؛ و این نزد علمای ما مشهور است.

آری، حوزه‌های علمیه مکتب اهل بیت (ع)، درب بحث علمی ‌را در هیچ یک از دوران‌ها نبسته‌اند، بلکه تلاش همیشگی آنان در طول تاریخ بر آن بوده تا حدیث را از دوجنبه، سند ومتن، مورد بحث قرار دهند:

۱ ـ حفظ و نگهداری نصوص روایات بیان کننده احکام، زیرا روایاتی که احکام اسلام را بیان می‌کنند بیش از هزار سال است که در این مکتب مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرند، در حالی که روایات تفسير و اخلاق و دعا و سيره مورد بحث و تحقيق واقع نشده‌اند، نه در مکتب اهل بیت (ع) و نه در مکتب برادرانمان، جز احادیث احکام، سایر احادیث تحقیق نشده‌اند. پس تلاش مستمر ما در نگهداری نص احادیث احکام همیشگی و مفید بوده است.

۲ – طرح بحث‌های علمی ‌پیرامون احاديث و متن آن‌ها و منطوق و مدلول هریک، فقهای ما، درب بحث‌های علمی ‌را چنان که بر برادران ما در مکتب خلفاء بسته شده، هرگز نبسته‌اند. برادران ما به آنچه دو شیخ بزرگ اهل حدیث، (بخاری و مسلم)، گرد آورده‌اند اعتماد کرده و درایت حدیث را پس از آن ترک گفته‌اند، چنان که اجتهاد را نیز، بعد از امامان چهارگانه: (ابو حنيفه و مالک و شافعی و امام احمد بن حنبل)، ر‌ها کرده‌اند، پس باب علم و باب اجتهاد، نزد ما گشوده است و در هیچ یک از دوران‌ها بسته نشده است؛ و این به معنای آن نیست که ما بزرگان گذشته‌مان را بزرگ نداشته و احترامشان را نگه نمی‌داریم، خير، من خود شیخ طوسی را بزرگ شمرده و گرامی‌اش می‌دارم، ولی شیخ طوسی در کتاب رجال خود نام (قعقاع بن عمرو) را در ردیف صحابه پیامبر (ص) و از شیعیان علی (ع) نوشته است و من در بررسی احوال این شخص به این نتیجه رسیده‌ام که او ساختگی است، و خداوند صحابی‌ای به نام (قعقاع بن عمرو) نیافریده است! و نیز، در آنجا نام صحابی دیگری به عنوان ربیب، «فرزند زن» رسول الله به نام: (طاهر بن ابی ‌هاله) آمده که من بررسی کرده و آن‌ها را ساختگی یافتم و نام‌های آنان و دیگران را در کتاب «یکصد و پنجاه صحابی ساختگی» آورده‌ام اینجانب بیش از پنجاه و چند سال است که به بررسی سنت رسول الله و خالص نمودن آن پرداخته و کتاب‌هایی نشر کرده‌ام که هر یک از آقایان علماء بخواهند تقدیم می‌کنیم، تا مطالب مـرا نقد نمایند. یکی از تألیفات مـن«راویان ساختگی» است که هنوز چاپ نشده؛ و نیز (احادیث اسرائيليه و غلاة و زنادقه به کجا راه یافته است؟) که در پیرامون آن‌ها بررسی‌هایی انجام داده‌ام.

بنا بر این، ما درب بحث علمی ‌را نبسته و از اخباری‌ها پیروی نمی‌کنیم، بلکه احادیث آنان را مورد بحث و بررسی قرار می‌دهیم و پس از آن چنان می‌کنیم که در سخنان پیش گذشت.

در پایان، شایسته آنست که از هیئت وقف الدراسات الاسلامية رئيس ومعاونان وی، برای این خدمت بزرگ علمی‌که علمای امت را گرد آورده تا به بحث و بررسی دربارهٔ سنت پیامبر بپردازند سپاسگزاری کرده و سپس آرزو نمایم تا در این سرزمین اسلامی،‌«ترکیه»، رنگ و بوی اسلام صحيح و ناب محمدی را آشکارا شـاهـد گـردیم. می‌گویم: اسلام صحيح و ناب محمدی زیرا رنگ و بوی اسلام در همهٔ جا بر پاست؛ در مصر در الجزایر و… ولی کار درست همین کار شماست؛ ما باید به گذشته باز گردیم و ابتدا به بررسی سنت بپردازیم و پیش از آن به کار‌های دیگر نیازی نداریم؛ سپس نیازمند عمل به سنت هستیم. مثلاً اینجانب در همین روز‌ها می‌بینم در اینجا نماز جماعت بر پا نمی‌شود، درحالی که شایسته است همهٔ ما به یکی از مساجد رفته و نماز جماعت بگزاریم.

دیگر این‌ که، شایسته نیست در جمع علماء و دانشمندان اسلامی ‌زنان سر برهنه رفت و آمد کنند، اگر می‌خواهند عکس بگیرند سرپوشیده بیایند، انشاء الله در دوره بعد که آمدیم خواهیم دید که شما گام دیگری برای عمل به سنت برداشته‌اید که: هر که به راه افتد، انشاء الله به مقصود می‌رسد.

آخرین نکته که می‌خواهم بگویم این است که: من در اینجا چیز‌هایی دیدم که شایسته محافل بحث و بررسی حدیث نیست، این‌ که بگوئیم: هر حدیثی که از رسول الله (ص) رسیده ما آن را به صفت صحیح می‌گیریم و نمی‌توانیم مورد نقد و بررسی قرارش دهیم! این صحیح نیست، رسول الله (ص) خـود چنان که در حـديث مـتـواتـر آمـده، فرموده: هرکس بر من دروغ بندد جایگاه خود را در آتش برگزیند[40]. خب! ما چه باید بکنیم؟ ناچاریم آن را بر کتاب خدا عرضه بداریم و چرا چنین نکنیم و حدیث را بر کتاب خدا عرضه نکنیم، در حالی که فرموده‌اند : هرچه با کتاب خدا موافق آمد صحیح و هرچه مخالف شد دروغی است که بر رسول خدا بسته‌اند ![41] این همهٔ احادیث متناقض موجود در کتاب‌های حدیثی هر دو مکتب را چگونه چاره نمائیم؟! اولین راه چاره این است که ببینیم آیا با آنچه در کتاب خدا آمده، مخالف است یا خیر که اگر مخالف بود آن را به دیوار بکوبیم (نپذیریم) زیرا امامان أهل بيت (ع) به ما فرموده‌اند : هرگاه حدیثی را از قول ما برای شما روایت کردند و با کتاب خدا مخالف بود آن را به دیوار بکوبید[42]

راستی که شایسته آن است این‌گونه عمل نمائیم. و ایـن مـعنای عرضه حـديث بر کتاب خدا است.

***

در بخش چهارم مقاله، به این مطالب پرداخته شده است:

۱- سحنرانی آقایان متین یوردا گورا و دکتر اوزاک هر کدام به مدت ۲۰ دقیقه

۲- ۵ دقیقه وقت برای پاسخ علامه عسکری به ۴۰ دقیقه شبهات وارد شده

۳ـ پاسخی که علامه عسکری در برابر شبهات مد نظر داشتند که به علت کمبود زمان در آن جلسه بیان نکردند.

۴- ۵ دقیقه پاسخ علامه عسکری و اعتراض ایشان به مدریت زمان جلسه

 


پاورقی

[1] متن سخنرانی در نوار به زبان عربی بوده و این نوشتار ترجمهٔ آن است.

[2]  آنچه را رسول خدا برای شما آورده بگیرید (و اجرا کنید)، و از آنچه نهی کرده خودداری نمایید

[3] اصول الکافی ٥٨/١

[4] بصائر الدرجات تاليف محمد بن حسن صفار متوفی ٢٩٠هـ چ ١٢٨٥هـ ص ٣٠١ ومعالم المدرستين چ چهارم ۳۱۲/۲.

[5] در اینجا ابتدا به زبان ترکی سخن گفتند و خندیدند وسپس رئیس جلسه از من خواست تا از ادامه بحث باز ایستم تا سخنانم را به زبان ترکی ترجمه کنند، احتمال دادم می‌خواهند بحث مرا ناتمام بگذارند زیرا درمیان حاضرین کسی که زبان عربی را نفهمد، تا نیازمند ترجمه ترکی باشد وجود نداشت، بویژه که جز من بادیگرانی که به زبان عربی سخن گفتند، چنین نکردند بدین سبب نپذیرفتم.

[6] همان مدرک.

[7] همان مدرک ص ۲۹۹ ومعالم المدرستين ۳۱۲/۲

[8] بصائر الدرجات ص۳۰۱ ومعالم المدرستين ۳۱۲/۲.

[9] همان مدرک‌.

[10] همان مدرک ص ۲۹۰ و وسائل الشيعة 391/3 ومستدرک وسائل ۱۱۹۲/۳ به نقل از تفسیر عیاشی.

[11] همان مدرک ومعالم المدرستين ٣١٤/٢.

[12] همان مدرک ص ۱۹۸ ومعالم المدرستين ٣١٤/٢.

[13] همان مدرک ص ۱۹۷ ومعالم المدرستين ٣١٥/٢.

[14] طبقات ابن سعد بخش معرفی امام علی (ع) ۳۳۷/۲ چ بیروت و ۲/۲/ص۱۰۱ چ اروپا واحمد بن حنبل نیز در کتاب ـ خطی ـ خود فضایل امام علی (ع) این روایت را آورده است.

[15] همان مدرک.

[16] همان مدرک.

[17] سنن نسائی ۱۷۸/۱ باب تنحنح در نماز ومسند احمد ٨٥/١.

[18] همان مدرک، ومسند احمد ۱۰۷/۱

[19] همان مدرک وسنن ابن ماجه حدیث ۳۷۰۸

[20] امالی شیخ طوسی متوفای ٤٦٠ وبصائر الدرجات ص ١٦٧ وينابيع المودة شيخ سليمان حنفى متوفای ١٢٩٤ ص ۲۰ ٤- كافي ٢٤١/١. ۲۸ جامعه نامیده اند.

[21] کافی ٢۳۹/۱ وبصائر الدرجات ١٥١ و ٢٥٢ حدیث طولانی است و تن‌ها بخش مورد نیازمان را آوردیم. مقصود از ذراع رسول الله (ص): مقیاس اندازه گیری طول در عصر پیامبر بوده است مانند متر امروزه وبعد از زمان پیامبر تغییر کرده است.

[22] کافی ٢٤١/١ وبصائر الدرجات ص ١٥٣.

[23] کافی ٥٧/۱ وبصائر الدرجات ص١٤٦ – ١٤٩.

[24] بصائر الدرجات ص ١٦٢.

[25] غیبت شیخ طوسی چاپ تبریز ۱۳۲۳ هـ و مناقب ابن شهر آشوب۴ /۱۷۲ وبحار الانوار /٤٦ وكافي ٣٠٤/١ واعلام الورى ص ١٥٢.

[26] کافی ٣٠٥/١ واعلام الورى ص ٢٦٠ وبصائر الدرجـات ص ٤٤ وبحـار ٢٢٩/٤٦ و وافي.۸۳/۲

[27] در نوار به زبان عربی و ترکی نامفهوم ضبط شده است.

[28] غیبت نعمانی ص ۱۷۷ وبحار ٢٢/٤٨.

[29] بصائر الدرجات ص ١٦٤ وارشاد ص ٢٨٥ و وافى ٨٦/٢.

[30] کافی ٦٦٦/٢ و ٣٣٦/٣ و ٣٠/٤ – ٣١ و وسائل الشيعة ٤٨٧/٨ و ٥٠/١١.

[31] استبصار 63/3 و وسائل الشيعة ١٨٤/٧.

[32] کافی ۲١٩/٦ – ۲۲۰ و ۱۱۲/۷ وتهذيب ۲/۹ و وسائل ٥٢٢/۱٧

[33] بصائر الدرجات ص ١٤٤.

[34] الكافي

[35] بصائر الدرجات ص١٦٢.

[36] امالی مفید ص ٤٢.

[37] کافی ٥٣/۱ وارشاد مفيد ص ٢٥٧.

[38] وسائل الشيعة ۲۷ / ۱۰۴، حديث ۳۳۳۳۱.

[39] در اینجا جدول فوق را بادست بالا گرفته و به حاضران نشان داده شد.

[40]صحیح بخاری کتاب علم باب گناه کسی که بر پیامبر (ص) دروغ بندد ۲۱/۱ وكتاب جنائز باب کراهت زاری بر میت ١٥٦/١ وصحیح مسلم کتاب زهد ٢٢٩٩/٤

[41] کافی 69/1.

[42] به همان مدرک مراجعه شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *