اسلام، تحریف‌ها و واقعیت‌ها (۲)

بخش دوم از مقاله‌ی اسلام، تحریف‌ها‌ و واقعیت‌ها:

کیهان فرهنگی:

با تشکر از صحبت‌های شیرین و جذاب که در این گفت و گو مطرح فرمودید. اگر اجازه بفرمایید، دنباله بحث را به دوران زمامداری امام على(ع) بکشانیم. استاد، می‌خواهیم بدانیم که حضرت امیر (ع) در زمان حکومت خود برای مبارزه با تحریف مفاهیم قرآنی بخصوص مبارزه با تحریف علمی ‌از سنت پیامبر(ص) مثل رانت خواری و نظام طبقاتی چگونه عمل کردند؟

کیهان فرهنگی
 تصویری از خبرنگار کیهان فرهنگی در حال گفتگو با علامه سید مرتضی عسکری

 

علامه عسکری: پس از قتل عثمان، مسلمان‌ها برای اولین بار در تاریخ اسلام سرنوشت خود را به دست گرفته با آزادی کامل با علی بن ابیطالب بیعت نمودند. بدین سبب این بیعت پس از بیعت با پیامبر (ص)، تنها بیعت صحیح در اسلام بود که بدون اجبار و اکراه انجام گرفته بود و آنگاه که حضرت علی(ع) روی کار آمد و خواست بین مردم به عدالت رفتار کند و افراد لایقی از انصار را والی ولایات قرار دهد، همان قریش عليه او شورش کردند و به رهبری ام المؤمنين عايشه و طلحه و زبیر، جنگ جمل را به پا کردند. بنابراین آن حضرت در مدینه که پایتخت خلفاء و مرکز حکومت قریش شده بود نمی‌توانست اصلاحات خود را انجام دهد و لذا مركز حکومت خود را به کوفه منتقل ساخت. چون در کوفه بیشتر اعراب از قبایل غیر قریش بودند و بقیه ایرانی‌هایی بودند که تازه مسلمان شده و آمادگی پذیرش اسلام راستین را بیشتر داشتند. اشارتاً در پاسخ به این سؤال، قبل از آن که آن را بشکافم قاطعانه می‌گویم که حضرت امیر(ع) در زمان حکومت در کوفه، اسلامی‌‌ را که از پیامبر (ص) تلقی کرده بود به مردم تبلیغ نمود و احکام قرآن و سنت را به جامعه اسلامی‌ بازگرداند.

کیهان فرهنگی: آیا مصحف علی(ع) همان قرآن است با ذکر شأن نزول آیات که توسط ائمه دست به دست گشت، این مصحف چگونه جمع آوری شد. اگر ممکن است در این باره توضیحاتی بیان فرمایید؟

علامه عسکری: آن حضرت پس از دفن پیامبر (ص) قرآنی را که در منزل رسول خدا بر روی پوستها و امثال آن نوشته بود، به همان ترتیبی که پیامبر (ص) در ترتیب سوره‌ها دستور داده بودند، همراه تفسیر و شأن نزول آيات جمع آوری و منظم کردند. سپس آن را به حکومت وقت عرضه داشتند. اما این قرآن به خاطر تفسیرها و شأن نزول‌هایی که با قریش و نزدیکان حكومت برخورد داشت، مورد پذیرش قرار نگرفت. امام علی(ع) آن مصحف را به خانه برد و پیش خود نگاه داشت. این مصحف بعد از ایشان در اختيار ائمه (عليهم السلام) قرار می‌گرفت و ‌آن‌ها از شرح و تفسیری که در آن بود برای مردم روایت می‌کردند. اکنون این مصحف در دست حضرت حجت (عج) است که پس از ظهور آن را آشکار ساخته و دستور می‌فرماید تا از روی آن تدریس نمایند. حضرت امیر (ع) در زمان حکومت خود تفسير قرآن را که از پیامبر (ص) فرا گرفته بود در ضمن خطبه‌هایش برای مردم بیان کرد و تابعین از اهل کوفه این تفاسیر را از آن حضرت شنیده و بعد برای دیگران روایت نمودند. بیشتر تفسیرهای شیعه و سنی که مشتمل بر بیانات پیامبر (ص) است، از این طریق نشأت گرفته است. اگر خلافت حضرت امیر(ع) و هجرت ایشان از مدینه به کوفه و بیانات آن حضرت نبود، هیچ تفسیری وجود نداشت. پس آن حضرت تفسیر قرآن را که در زمان خلفای قبل ممنوع شده بود به جامعه بازگرداند، لذا تعبير حملة كتاب الله – حاملان کتاب خدا- که در زیارت «جامعه کبیره» شأن ائمه (عليهم السلام) وارد شده در حق حضرت امیر (ع) به نحو کامل صادق است. آن حضرت در مسجد کوفه فرمود: «قبل از آن که از میان شما بروم از من سؤال كنيد، قسم به خدا من به راه‌های آسمان از راه‌های زمین آگاه ترم، هیچ آیه‌ای نیست مگر آن که می‌دانم در کوه نازل شده یا در صحرا، در شب نازل شده یا در روز…» البته بعضی افراد نادان و مغرض از این پیشنهاد حضرت سوء استفاده کرده و برای مسخره یا عاجز کردن حضرت سؤالات بی مورد یا به گمان خود مشکل مطرح می‌کردند که حضرت پاسخ مناسب را می‌دادند.

کیهان فرهنگی: توضیحات جناب عالی، جواب متین و استواری به سؤالمان بود. اما نکته دیگر آن که، آن حضرت به جز از راه‌های فوق، گویا با ابداع علم نحو نیز به مصون ماندن قرآن کریم همت گماشتند، در این باره نیز توضیحاتی بفرمایید.

علامه عسکری: قواعد زبان عرب تا عصر خلافت حضرت امیر (ع) کشف و تنظیم نشده بود و نوشتن کلام عربی بدون اعراب‌گذاری انجام می‌گرفت. قرآن و سایر نوشته‌ها و نامه‌ها بدون اعراب بود. ابوالاسود دئلی که یکی از اصحاب و شاگردان حضرت امیر بود، داستان تأسيس علم نحو يا قانون اعراب گذاری در زبان عربی را چنین حکایت می‌کند. روزی بر حضرت امیر وارد شدم، دیدم آن حضرت در حال فکر و اندیشه است. به من فرمود در شهر شما – کوفه قرآن را غلط می‌خوانند. می‌خواهم کاری کنم تا لغت عرب از این آشفتگی بیرون آید. گفتم یا امیرالمؤمنین اگر این کار را بکنید لغت عرب را زنده کردید.

بعد از چند روز خدمت آن حضرت رسیدم، نوشته‌ای به من داد که در آن زیربنای علم نحو را نوشته بود. و از تقسیم کلمه به اسم و فعل و حرف و تعریف ‌آن‌ها شروع می‌شد بعد حضرت به من فرمود: به این نحو پیش برو. ابوالاسود می‌گوید: آن را گرفته و به منزل رفتم و یک دوره قواعد نحو را بر طبق راهنمایی و طرح حضرت نگاشتم و بعد آن را به حضرت نشان دادم و حضرت اشکالاتش را رفع کرد. مثلاً درمورد اسماء مشبهة بالفعل فرمود: چرا کان را ننوشتی. گفتم: نمی‌دانستم از ‌آن‌هاست. فرمودند: از جمله ‌آن‌هاست. این قواعد نزد ابوالاسود بود و به سبب بخلی که داشت آن را به کسی نشان نمی‌داد و از آنجا که عالم به ادبیات عرب بود والیان پس از حضرت امیر (ع) او را احترام می‌کردند. از جمله اين واليان زیاد بن ابیه بود که از جانب معاویه ولایت عراق را در دست داشت. ابوالاسود را احضار کرد و از وی خواست قواعد زبان عرب را که حضرت امیر (ع) بدو آموخته، برای فرزندش در اختیار او بگذارد. ابوالاسود نپذیرفت. زیاد حیله‌ای به کار برد، کسی را واداشت در مسیر ابوالاسود، قرآن را غلط بخواند. ابوالاسود پس از شنیدن این غلط خوانی و تحریف قرآن، حالش دگرگون شد و تصمیم گرفت تا نحو را برای حفظ قرآن از تغییر و تبدیل به مردم تعلیم کند. قواعد علم نحو که وصی پیامبر حضرت امیر (ع) تنظيم و تعليم فرمود این چنين منتشر شد و در نتیجه هركس علم نحو را می‌آموخت قرآن و دیگر متون را می‌توانست بدون اعراب گذاری هم صحیح بخواند.

پروردگار عالم چنین پیش آورد که زیاد از ابوالاسود بخواهد علم نحو را که او از استادش حضرت امیر فراگرفته بود به دیگران تعلیم دهد و این علم به واسطه دستگاه حکومت دشمن امام علی (ع) در کشور پهناور اسلام نشر شود و بدین وسیله فهم لغت عرب عصر پیامبر برای همه آسان گردد. بنابراین خداى متعال که اسلام و و قرآن را به وسیله پیامبر خاتم (ص) به مردم رسانید با این خدمت وصی او – حضرت علی (ع) – ‌آن‌ها را تا ابد در بین بشر حفظ فرمود.

حجة الاسلام والمسلمين جاودان: استاد گرامی ‌با روشنگری، خدمت حضرت امیر (ع) به قرآن وحدیث پیامبر (ص) را به خوبی در این جلسه بيان فرمودند. جناب استاد، امام علی (ع) برای احیای معارف اسلام، دست به تلاش‌های دیگری زدند که در تاریخ مسلمانان ماندگار شد. در این باره نیز توضیحاتی ارائه فرمائید.

علامه عسکری: حضرت امیر (ع) علاوه بر خدمت به قرآن و نشر تفسیر آن، احکام الهی را به املای پیامبر (ص) در کتابی به نام جامعه نوشته بود که قبلاً در این باره صحبت کردم که نیازی به تکرار نیست. پیامبر (ص) آنچه را از طریق وحی دریافت کرده بود به حضرت امیر (ع) آموخته بود. آن حضرت پس از حکومت علاوه بر آنکه سنت پیامبر (ص) را در عمل اجرا کرد، آن را در ضمن خطبه‌هایش برای مردم نیز بیان کرد. مردم این خطبه‌ها را که بیانگر سنت پیامبر (ص) یعنی روشنگر عقاید، اخلاق و احکام واقعی اسلام بود، حفظ می‌کردند که بعدها توسط دانشمندان مقداری از ‌آن‌ها جمع آوری و تأليف شد. مسعودی در مروج الذهب در آخر ترجمه حضرت امیر (ع) می‌نویسد : و آنچه مردم از سخنان حضرت امیر(ع) در حفظ دارند چهارصد و هشتاد و چند خطبه است.

پس آنچه سید رضی (رحمة الله عليه) در نهج البلاغه جمع آوری نموده – که با حذف مکررات حدود ۲۳۶ خطبه می‌شود- خطبه‌های انتخاب شده آن حضرت بوده که به نظر سیدرضی، بلاغت و زیبایی آن برجستگی داشته است و هرچند بعضی دانشمندان مقداری از آنچه را که سیدرضی در نهج البلاغه نیاورده جمع آوری کرده‌اند در عين حال بسیاری از خطبه‌ها و فرمایشات حضر امیر(ع) متأسفانه از دست رفته است. اگر حضرت امیر (ع) به حکومت نمی‌رسید و این خطبه‌ها را ایراد نمی‌فرمود، عقاید ما مانند بعضی از پیروان مکتب خلفاء بود. چون تنها روایات کعب الاحبارها و تمیم داری‌ها که از عقاید تحریف شده تورات و انجیل گرفته شده بود، در جامعه اسلامی‌ باقی می‌ماند. همچنین در احکام دیات، مجموعه‌ای به نام اصل ظریف از حضرت امیر (ع) به ما رسیده که آن حضرت آن را از کتاب جامعه که پیامبر (ص) به امام علی املاء کرده بودند برای والیان و امرای لشکر خود نوشته تا بر مبنای آن حدودیات را اجرا کنند.

همچنین حضرت امیر (ع) شاگردانی را پرورش داد و معارف اسلامی ‌را به ‌آن‌ها آموخت از جمله ابن عباس، كميل بن زياد، مالک اشتر، میثم تمار، ابوالاسود دئلی، رشید هجری، حجربن عدی،… بعضی از اینان به طور خصوصی از حضرت استفاده می‌کردند و بعضی به ولایاتی منصوب می‌شدند و در حد خود این آموخته‌ها را به مردم تبلیغ می‌نمودند. از موارد دیگر آن که، حضرت امیر (ع) همه را تشویق نمود تا احادیثی را که از پیامبر (ص) شنیده بودند برای مردم روایت کنند. مثلا روزی در مسجد کوفه صحابه را قسم داد که هرکس در حجة الوداع همراه پیامبر (ص) بوده و حدیث غدیر را از او شنیده برخیزد و روایت کند. عده‌ای در آنجا برخاستند و خطبه غدیر پیامبر (ص) را روایت کردند. به این ترتیب بیش از هزار صحابی روایاتی را که در ذهن داشتند و از ترس حکومت‌های قبلی ‌آن‌ها را كتمان می‌کردند، در زمان خلافت حضرت امیر (ع) با آزادی آن احادیث را روایت کردند.

پس حضرت امیر (ع) با هجرتش از مدینه به کوفه به وسیله بیانات و خطبه‌های خود و با تربیت شاگردان خصوصی و اعزام ‌آن‌ها به مناطق دیگر و آزادی دادن به صحابه در نقل حدیث پیامبر (ص)، قرآن و سنت پیامبر را به 10 جامعه اسلامی‌بازگرداند. بر روی هم می‌توان اذعان کرد بقاء و نشر فرهنگ اسلام که امروزه در دست مسلمین به طور اعم نتیجه به حکومت رسیدن حضرت امیر (ع) و هجرت از مدینه به کوفه و خدمات آن حضرت است.

کیهان فرهنگی: حضرت استاد، گرچه خسته به نظر می‌رسید و با این که کسالت داشتيد ما را به حضور پذیرفتید، اما به نظر می‌رسد درباره بحث تحریف نکاتی باقی مانده. باتوجه به این که حضرت عالی بهترین و دقیق ترین تحقیقات علمی ‌را در مورد تحریف در ادیان الهى به ویژ اسلام داشته‌اید. اکنون از شما می‌خواهیم که مسئله تحریف در سنت نبوی را به طور روشن و دسته بندی شده برای خوانندگان ما بیان فرمائید.

علامه عسکری: بنده هم از شما عزيزان تشکر می‌کنم که در جهت اعتلای فرهنگ اسلامی‌ و شجره طیبه امامت، تلاش می‌کنید ان شاءالله موفق باشید.

زورمندان در مرحله اول تا توانستند از نشر رکن دوم اسلام یعنی سنت نبوی جلوگیری کردند؛ اما از آن جا که می‌دانستند امکان دارد در میان مردم احادیث صحیحی انتشار یابد و با سیاست ‌آن‌ها مخالف باشد ؛ لذا طرحی خاص ریختند که اصولاً فرمایشات پیامبر را از اعتبار ساقط کنند تا اگر چنانچه از پیامبر حديثی به دست آمد، به هیچ وجه اعتباری نداشته باشد که با آن بتوان حقیقتی را اثبات کرد، یا کاری درست از پیش برد، علاوه بر زحمات اهل بيت (ع) که در پاسخ به سؤالات قبل به آن اشاره کردیم. در تاریخ می‌بینیم که میثم تمار بر بالای دار برای مردم حدیث نقل کرد و مردم شنیدند و ضبط کردند. دست و پای رشید هجری را بریدند و او در حال جان دادن به همسایگان می‌گفت بیائید به جای این که گریه کنید حدیث بنویسید. ابوذر را شهر به شهر تبعید کنند و تحت نظر می‌گیرند که سخن نگوید، با این همه او باز هم حدیث روایت می‌کند. این کارها با نهایت تأسف در امت اسلامی‌انجام شد! حمله به قداست و ارزش دینی از جوانب مختلفى به وقوع پیوست. در این راه نوشته‌های حدیثی فراوانی سوخته شد، افرادی تحت تعقیب قرار گرفتند، زبان‌ها و دهان‌ها بسته شد، کسانی به تبعید و حبس گرفتار شدند. به هر صورت علاوه بر تحریم نقل احادیث شریف نبوی برای مقابله با معدود احادیث منتشره، کوشش‌هایی به صورت یک سلسله احادیث جعلی، برای خرد کردن شخصیت پیامبر و قداست گفتار او درآمد. در یک دسته از این گونه احاديث، مجموعه تعریف‌ها و تکذیب‌های پیامبر (ص) در مورد شخصیت‌های مثبت و منفی اسلام مورد خدشه  قرار گرفت. مثلاً به پیامبر (ص) به ناروا نسبت دادند که آن حضرت به درگاه خداوند متعال عرضه داشت : بارالها من گاهی بر اساس غضب و گاهی بر اساس خشنودی، سخنی در توصیف یا مذمت کسی می‌گویم ! مذمت‌ها و لعنت‌های مرا برای لعنت شدگان مایه پاکی و رشد و قرب به درگاهت قرار بده!! در دسته دیگر از این نوع روایات، فرامين و دستورات پیامبر (ص)در مورد اصلاح امور دنیایی مردم، از جمله سیاست، تنظيم خانواده، اقتصادیات، رهبری و امامت، و امثال آن مورد مناقشه قرار می‌گیرد.

بنا بر یکی از این مجموعه روایات جعلی، پیامبر می‌گوید: شما در مسائل و امور دنیایی و خود از من آگاه‌ترید! شما به کارهای خودتان خبره تر و وارد ترید! نتیجه گرفتند که خود پیامبر فرمودند به سخنانم اعتنا نکنید، بلکه به فکر و رأی و نقشه خود عمل کنید. در مجموعه سوم از این احادیث، سعی می‌شود شخصیت خارق‌العاده پیامبر تا حد یک بشر عادی، بلکه پائین تر تنزل داده شود. در ضمن این احادیث، پیامبر یک شخص فراموشکار معرفی می‌شود، قرآن را از یاد می‌برد و…

در احادیث دیگری داستان سحر شدن آن حضرت را نقل می‌کنند و به حدی سحر را قوی می‌دانند که در اثر آن، پیامبر عقل و درک معمولی خود را نیز از دست می‌دهد.

دکتر عسکری: استاد در اوایل گفت و گو، علی رغم آن که اشارتی گذرا به نحوه تبليغ داشتيد، می‌خواستم از حضرت عالی بپرسم آیا مفاهیمی‌که زمان پیامبر(ص) تبلیغ می‌شده با آن چه که مأموریت تبلیغ آن به ائمه (علیهم السلام) سپرده شده بود، فرق می‌کند. در ضمن وظیفه تبلیغی علمای بعد از ائمه، چه مواردی را شامل می‌شود؟

علامه عسکری: مفاهیمی‌که باید به مردم تبلیغ شوند به دو بخش تقسیم می‌شوند: یک بخش ‌آن‌هایند که لفظ و معنایشان هر دو از خداوند است، که این خاص قرآن کریم و سایر کتب آسمانی است؛ دوم ‌آن‌هایند که معنا و مفهوم ‌آن‌ها آسمانی بوده، اما لفظش از پیامبر اکرم (ص) است و آن حدیث و سنت است. آن چه که لفظ و معنایش از خداوند بوده است که قرآن کریم باشد- تبلیغ آن به مكلفين و مخاطبین، تا سال آخر وفات پیامبر تمام شد و پیامبر آن را به همه افراد تبلیغ فرمود. اما آن مفاهیم و حقایق که بایستی در سنت نبوی بیان شود، خود به دو قسم می‌شوند. یکی آن قسمت بوده که مسلمان‌ها در آن عصر نیاز و حاجت داشته‌اند. این‌ها را پیامبر (ص) به تمامه تبلیغ نموده است. قسمت دیگر، که در عصر پیامبر (ص) زمان عملش نبوده و در زمان‌های بعد، هنگام عمل بدان‌ها فرا می‌رسید، ناگزیر نیاز فوری به تبلیغ در آن عصر نداشته است. در  اسلام، حکم و دستور و قانون وجود داشته و خداوند آن را برای پیامبرش بیان کرده و از طريق وحى تبيین کرده است، اما چون موقعیت اجرایی ‌آن‌ها پدید نیامده است، حضرت پیامبر آن را برای عموم توضيح نفرموده‌اند و حکم ‌آن‌ها برای مردم مشخصی نیست. در این گونه مسایل، پیامبر، احكام خدا را نزد امام امير المؤمنين(ع) به ودیعت نهاده و اوست که بعد از آن حضرت وظیفه‌دار بیان ‌آن‌هاست. به بیان دیگر، مسائلی که بایستی تبلیغ شوند، گاه بی واسطه و برای اولین بار تبلیغ می‌شده و گاه به واسطه احکامی‌که بایستی به مکلفان برسد، در مرحله اول، تبلیغ آن باید به وسیله فرد معصوم و خالی از لغزش باشد. نماز یا روزه یا زکات یا جهاد یا هر حکم دیگر الهی، در نخستین بار باید به وسیله مبلغ معصوم به مكلف برسد وگرنه حكم خدا ممکن است دستخوش کم و زیاد و خطا و نسیان شود. البته هر مسلمان بعد از این که احکام را به درستی آموخت، می‌تواند و باید به دیگران تبلیغ نماید. یک مسلمان به دیگری می‌گوید: نماز را پیامبر چنین به من آموخته است یا خصوصیات فلان حکم را به این شکل تعلیم می‌کرد و یا فلان عمل را به این صورت انجام داد. یک مسلمان معمولی – فرد 10 غیر معصوم- نمی‌تواند بدون این که از واسطه‌ای نقل کند، بگوید: نماز را خدا چنین برشما لازم کرده است، نه اصولاً چنین حقی برای غیر معصوم وجود ندارد. نکته اساسی و دقیق اینجاست. بنابراین، آن دسته از احكام اسلامی‌که در عصر نبوی به علت نبود نیاز و موقعیت تبلیغ نشوند، پس از پیامبر، به وسیله چه کسی بایستی تبلیغ شوند؟

در هنگام پاسخ گفتن به این سؤال است که به عمل و نقش ائمه نزدیک می‌شویم. در این مورد روایاتی چند از خود امام امير المؤمنین(ع) موجود است. دریکی از ‌آن‌ها که زیدبن يثبع از حضرتش نقل می‌کند چنین آمده: پیامبر سوره برائت را با ابوبکر به سوی اهل مکه گسیل داشت. بعد از رفتن ابوبکر، آن حضرت، علی را به دنبال او فرستاد و فرمود: نامه محتوای آیات قرآن را بگیر و آن را به مکه برسان. امام به دنبال ابوبکر رفته و نامه را از وی باز گرفت و برای انجام مأموریت به مکه رهسپار گردید. ابوبکر نیز با پریشانی به مدینه بازگشت. او ناراحت بود و می‌ترسید نکند که درباره‌اش از آسمان، مطالبی بر پیامبر نازل شده باشد. لذا پس از رسیدن به شهر مدینه، نزد پیامبر آمده و سؤال کرد : آیا در مورد من چیزی نازل شده است. پیامبر فرمود: نه! درباره تو در این مورد چیزی نازل نشده، الا این که من مأموریت یافتم که یا خود این آیات را تبلیغ نمایم، یا یکی از اهل بیتم را بدین کار روانه دارم. در روایت دیگری امام (ع) می‌فرماید که من به رسول اکرم (ص) عرضه داشتم :‌ای پیامبر خدا! من سخنور و خطیب نیستم! پیامبر فرمود: راهی نیست و چاره‌ای وجود ندارد و ناگزیر است که یا من این آیات را ببرم یا تو ‌آن‌ها را برسانی. من گفتم: حال که ناگزیرم و چاره‌ای نیست پس من ‌آن‌ها را خواهم برد. پیامبر فرمود : برو، بی تردید خدای متعال زبان تو را بر حق و حقیقت ثابت خواهد داشت و دل تو را هدایت خواهد فرمود. پیامبر این سخن را گفت و آنگاه دست مبارک را بر دهان علی گذاشت.

روایت دیگر از سعد وقاص است. این صحابی می‌گوید : پیامبر ابوبکر را با آیات برائت به سوی مکه فرستاد. هنوز وی در راه بود که پیامبر (ص) علی (ع) را به دنبال او روانه داشت – تا آیات را از وی بازگیرد و خود به دنبال انجام مأموریت ابلاغ برود- علی آیات را گرفته و با آن به مکه رفت. ابوبکر با دلگیری و درد و غم شدید، به نزد پیامبر بازگشت و به آن حضرت شکوه کرد. پیامبر فرمود : «لایؤدی عنى الا أنا أورجل منی.» بنابراین روایت، حضرت پیامبر (ص)، تبلیغ را منحصر در خویشتن یا مردی چون خویشتن می‌کنند و می‌گویند : من یا مردی از من، بایستی این مأموریت تبلیغی و ادای این رسالت الهی را انجام دهد. امامان ما تا آخرين فردشان حضرت حجت بن الحسن العسکری (عليه السلام)، که اهل بیت پیامبرند، همه وظیفه دار تبلیغ دین‌اند.

آن چه بشر نیازمند بود و عصر نبوى بدان احتیاج داشت، به وسیله شخص پیامبر (ص) تبلیغ گشت و آن چه وقت عملش هنوز نرسیده بود به حضرت علی (ع) سپرده شده تا خود و یازده فرزندش حافظ آن باشند و بیان کننده نظرات اسلام در تمام اعصار گردند.

کیهان فرهنگی: خسته نباشید و از وقتی که در اختيار ما گذاشتید سپاسگزاریم.

منبع: کیهان فرهنگی      تاریخ گفتگو: دی ماه ۱۳۸۰

نماز جماعت
تصویری از نماز جماعت بعد از اتمام جلسه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *