راوی: سید احمد عسکری (فرزند علامه عسکری)
پیش از تأسیس دانشکده اصولالدین در ایران، (حدودا قبل از سال ۷۴)، اشخاصی [از کشورهای مختلف] که بعد از مطالعه کتابهای علامه عسکری به مکتب اهلبیت (علیهم السلام) روی آورده بودند، نامههایی به علامه عسکری فرستاده و درخواست کرده بودند تا ایشان همان دانشکدهای راکه در عراق تاسیس کرده بودند، دوباره تأسیس کند تا فرزندان این اشخاص بتوانند در دانشکدهای بر مبنای مکتب اهلبیت (ع) تحصیل کنند. چرا که محل زندگی آنها (مثل عربستان، سودان، لیبی، مصر و…) تحت نظارت عربستان و وهابیت قرار داشت و دیدگاههای مکتب خلفا و وهابیت در دانشگاههای کشورشان تدریس میشد. از طرف دیگر تردد بسیاری از آن اشخاص به ایران برایشان سخت بود چون ایران کشوری شیعی است و ممکن است در بازگشت به کشورشان با مشکل مواجه شوند. به همین جهت علامه عسکری احساس وظیفه شرعی کردند که دوباره دانشکده اصول الدین را خارج از ایران احیاء کنند. [همه این نامهها بایگانی شده و در دفتر مرکز مطالعات اسلامی علامه عسکری موجود است.]
سفر به لندن
علامه عسکری در همین فکرها بودند که رؤسای دانشگاه الجامعة العالمية الإسلامية در لندن (مثل مهندس شهرستانی، حجت الإسلام میلانی، حجت الإسلام موسوی و…) ایشان را دعوت کردند تا به آنجا سفر کنند و مواد درسی، روش تدریس لازم جهت بهبود سیستم آموزشی در مراکز آموزشی را به آنها مشاوره و آموزش بدهند. زیرا که آنها از سابقه علامه عسکری در تأسیس و تدوین و مدیریت یک مرکز آموزش عالی در عراق آگاه بودند. چرا که در این الجامعه العالمیه الاسلامیه در لندن دروس مکتب اهلبیت تدریس میشد. به همین خاطر همراه با علامه به آن جا سفر کردیم. آنها در ضمنِ بازدید علامه و جلسات ایشان با اساتید آنجا، متوجه شدند که علامه عسکری میخواهند دانشکدهی خود را مجددا تأسیس کنند. فلذا به ایشان عرض کردند: «شما که میخواهید دانشکده خودتان را مجددا تأسیس کنید، ما این دانشگاه را در اختیار شما میگذاریم و به جای این که این همه سختی بکشید و دنبال مکان و کادر آموزشی باشید این جا هم ساختمان آماده است و هم اساتید آماده به خدمتند و دروس مد نظرتان را هم میتوانید همین جا پیاده کنید.». اما علامه نپذیرفتند و آنها هر چه اصرار کردند حاج آقا قبول نکردند. علامه میگفتند: «من حاضر نیستم زیر پرچم انگلیس باشم.» چون در آن جا بایستی تابع سیاستهای بریتانیا باشیم و علامه نمیتوانستند اهداف خود را آن جا آنطور که مایلند پیاده کنند. این مطلب را تذکر دهم که علامه از روی وظیفه شرعی خود دعوت رؤسای دانشگاه اسلامی لندن را (که دانشگاهی شیعی است) پذیرفتند تا تجربههای خودشان را در اختیار آنها بگذارند ولی حاضر نبودند دانشکدهی خود را در انگلستان تأسیس کنند.
سفر به سوریه و لبنان
بعد از بازگشت به ایران به نظر علامه آمد که سوریه مکان مناسبی برای تأسیس دانشکده باشد. بنا بر این حاج آقا به سوریه سفر کردند که من هم همراهشان بودم و حدودا ۱۰ ماه در سوریه و لبنان اقامت داشتیم. علامه برای تأسیس دانشکده ملاقاتی با حافظ اسد رئیس جمهور وقت سوریه و معاون وزیر علوم آن کشور داشتند و در خواست تأسیس دانشکده را با آنها در میان گذاشتند. حافظ اسد به علامه عسکری گفت: «من نمیتوانم به شما این مجوز را بدهم. چون اگر به شما مجوز بدهم باید به مفتی کشور سوریه هم که چند سال است درخواست داده، مجوز بدهم و اگر به شما مجوز بدهم مجبورم به او هم مجوز بدهم.» این شد که پرونده دانشکده اصولالدین در سوریه بسته شد و حاج آقا به لبنان رفتند. آنجا نیز اقدامات اولیه را انجام دادند. حاج آقا مجوز را گرفتند و دو آپارتمان هم برای ساختمان دانشکده کرایه کردیم. همان وقت رئیس مجلس شیعیان وقتِ لبنان، مرحوم آیت الله شیخ محمد مهدی شمسالدین (که سابقه همکاری با دانشکده اصولالدین در عراق را داشت) نزد علامه عسکری آمد و درخواست کرد تا علامه عسکری مدیریت این دانشکده را به ایشان بسپارند و حاج آقا هم بلافاصله پذیرفتند و همان زمان مدارک و ساختمان و همه موارد مرتبط دیگر را تحویل ایشان دادند و به ایران برگشتیم که این دانشگاه به نام دیگری تا الآن در لبنان برپاست. علامه عسکری اصلا به دنبال ریاست نبودند. آنچه مد نظرشان بود عمل به وظیفه شرعیشان بود و برای همین وقتی دیدند که یک نفر دیگر میتواند این کار را بر عهده بگیرد آن را به او سپردند.
اخذ مجوز دانشکده اصول الدین در ایران
البته علامه عسکری میدانستند که سیستم مد نظر ایشان در این دانشگاهها بطور کامل پیاده نمیشود فلذا هنوز مسؤولیت شرعی این کار را بر گردن خود احساس میکردند. به همین خاطر همراه با این نامهها و درخواست افرادی که شیعه شده بودند، به ملاقات رهبر عظیم الشأن، آیت الله خامنهای رفتند و تاسیس مجدد دانشکده اصول الدین را از ایشان درخواست کردند. برای تأسیس که مقام معظم رهبری هم طی یک نامه رسمی که به علامه عسکری نوشتند (که الان هم این نامه موجود است) دستور افتتاح مجدد این دانشکده در ایران را صادر نمودند و حاج آقا توانستند با کمک مقام معظم رهبری آیت الله خامنهای، این دانشکده را تأسیس نمایند.
البته حاج آقا در همین رابطه یک ملاقات خصوصی هم با آیت الله العظمی سید محمد رضا موسوی گلپایگانی رحمة الله علیه داشتند. که من هم شرف حضور داشتم. در اتاق خصوصی آیت الله العظمی گلپایگانی نشسته بودیم علامه عسکری نامهها را نشان ایشان دادند. وقتی که نامهها را ایشان مطالعه کردند خطاب به علامه عسکری فرمودند: «مرا هم به عنوان کوچکترین خدمتگزار این راه قرار دهید». این بود مختصری از داستان تأسیس دانشکده اصول الدین درایران.