آنچه در باب مؤلفات علامهٔ عسکری مشهور شده، این است که ایشان در زمان حیاتشان حق التألیفی برای خود تعریف نکردهاند. به همین روی بسیاری از علاقهمندان، به نحو خودجوش، اقدام به چاپ و نشر آثار ایشان کردهاند؛ حتی در اواخر عمر علامه، مؤسسهای به نام ایشان تأسیس شد که همگی اجرشان با خدا و سعیشان مشکور. اما در وصیت علامه قید شده که فرزندان ذکور ایشان، متولی چاپ و نشر آثار ایشان باشند به همین دلیل، این ضرورت احساس میشود که نهادی مرجع، راهبر، و ناظر در این زمینه تأسیس شود، فلذا مرکز مطالعات اسلامی علامه عسکری با عنوان: «مركز العلامة العسكري للدراسات الإسلامية» تأسیس شد.
در ابتدای کار، رویهٔ مرکز با سایر فعالیتهای خودجوش، تشویق و ترغیب برای نشر آثار و اندیشههای علامه عسکری و مماشات با اشتباهات همراه با تذکر بود؛ اما برخی از مریدان علامه از سر دلسوزی زیاد از حدّ، تذکرات را با این بهانه نادیده میگرفتند که: «آثار علامهٔ عسکری ملک شما نیست!» و مطالب نادرستی را به نام علامه و حتی آثاری از ایشان را (اعم از ترجمه و غیره) نشر میدادند که اینها هرگز برای مرکز مطالعات اسلامی علامه عسکری قابل قبول نیست. حال آن که در بند هجدهم وصیت نامهٔ علمی ایشان با عنوان «وصيتي حول البحوث» آمده است:
«معتقدم که حق التألیف از حقوق مشروعه بوده و برای من جایز نیست که ورثهی خود را از حق مشروعشان محروم کنم…»
این مرکز، در راستای رسالت خویش (مبنی بر راهبری و اشراف بر چاپ و نشر مؤلفات و اندیشههای علامه عسکری) خود را موظف میداند تا ضمن حمایت از فعالیتهای خودجوش، برای صیانت از آثار این عالم بزرگوار، حقّ التألیف را به صورت قانونی اعمال کند.
در ذیل متن وصیت نامه علمی علامه و ترجمهٔ آن تقدیم میشود:
وصیت علامه عسکری در خصوص مؤلفات ایشان
متن عربی بند هجدهم وصیت نامه علامه عسکری:
وصیتی حول البحوث – ۱۱
ثامن عشر: اعتقد ان حقّ التألیف من الحقوق المشروعة و لایجوز لي أن اُحرم الورثة من حقّهم المشروع ولکنّی افهم هذا الحقّ خلاف ما یفهمه البعض و الّذي افهمه من هذا الحقّ أنّ للورثة العوائد المادیة الحاصلة من النشر و لیس حقّ حبس التألیف و منع نشره فارجوان یلاحظ الوصيّ ذلک.
تاسع عشر: تسلّم صورة من هذه الوصّیة الی الوصّي.
ترجمه:
[بند] هجدهم: معتقدم که حقالتألیف از حقوق مشروعه بوده و برای من جایز نیست که ورثهی خود را از حق مشروعشان محروم کنم، ولی برداشتی که من از این حق دارم متفاوت از برداشت دیگران است. بدینگونه که ورثه تنها میتوانند از در آمد حاصله از نشر کتب استفاده نمایند و نباید تألیفات را متوقف و مانع نشر آنها شوند. پس از وصی خود استدعا دارم که به این امر توجه نماید.
کلام دکتر عسکری درباره وصیت نامه
سپاس خدای پروردگار جهانیان و بهترین درود و سپاس بر بهترینِ آفریدگان، کسی که نامش در آسمانها احمد است و در میان زمینیان، نامش ابوالقاسم محمد است. (درود خدا بر او خاندان پاکش). خداوند انسان را آفرید و در نهاد او جوهره عقل را گذاشت همچنین در جانب جوهره عقل در نهاد او غرائز حیوانی را قرار داد و خداوند منزّه و بلند مرتبه پیش از این انسان فرشتگان را آفرید و فقط عقل را بدون غرائز حیوانی در نهاد آنها گذارد و حیوانات را آفرید و در نهاد آن فقط غرائز حیوانی را گذاشت اما این انسان، در کنار جوهره عقل، غرائز حیوانی را نیز در نهاد او گذاشت و این انسان در طبیعت خودش بسیار تمایل به اعمال شیطانی دارد همچنان که پروردگار جهانیان فرمود نفس بسیار به بدی فرمان میدهد مگر آن چه پروردگارم مورد رحمت خود قرار دهد. به همین جهت، خداوند پیامبران و رسولان را برای هدایت این انسان فرستاد و [نیز] برای توضیح [و تبیین] راه صحیح از نادرست و برای هدایت او به سوی چیزی که انسان را در دنیا و آخرتش سعادتمند میکند، فرستاد و خداوند منزه و بلند مرتبه این هدایت را در وحی پیامبران به نحو عام قرار داد. هم انبیاء و هم رسولان را. از جمله این انبیاء و رسولان کسی بود که شریعتش مختص او و امتش بود. مثل شریعت پیامبر ما نوح (علیه السلام) و مثل شریعت پیامبرمان ابراهیم (ع) و مثل شریعت پیامبرمان موسیٰ(ع) و دین و شرائعش را با ارسال خاتم المرسلین ابو القاسم محمد (ص) و خاندان پاک و مطهرش کامل کرد و [خداوند] در کتاب مستحکم و ارجمندش فرمود:
خداوند منزه و بلند مرتبه دین و شریعتش را با ارسال خاتم الأنبیاء کامل کرد و با این شریعتِ خاتِم، رسولان و شرائع را خاتمه داد، ولی این شریعت با توجه به سابقهاش با شرائع آسمانی گذشته تفاوت دارد از آن روی که خداوند منزّه و بلند مرتبه آن را در دو شق قرار داد. شق اول همان کتاب خداوند عزیز [و نفوذ ناپذیر] و ریسمانِ بلند الهی میان آسمان و زمین است؛ و شق دوم آن را در سنت رسول اکرم (هزاران تحیت و درود بر ایشان باد) قرار داد.
وقتی میگوییم سنت رسول، منظورمان همان مصطلح معروف و متعارف نزد عموم مسلمانان است که شامل قول و فعل و تقریر حضرت است و این شریعت خاتم خداوند منزه و بلند مرتبه عقائد و احکام آن را به نحو مجمل وحی فرمود و احیانا هم به نحو مبهم و تفسیر و تبیین آن را بر عهده رسول اکرمش گذاشت و در کتاب محکمش فرمود که:
«نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُون»
«ما ذکر [قرآن] را نازل کردیم تا برای مردم آن چه را که برایشان نازل شده تبیین کنی»
و خداوند این شریعت را در خلال ۲۳ سال در قالب وحی نازل فرمود و رسول اکرم (ص) تبیین کرد برای مجموع امت و [همه] مسلمانان و مردم و هر آن کس که نزد حضرت حاضر شد احکام اسلام و عقائد آن را به نحو کامل [بیان و تبیین فرمود]. و واضح و روشن کرد به نحو خاص آن احکام و عقائد را به وصی خویش، و پسر عمویش امام علی بن ابی طالب (سلام الله علیهم اجمعین) مسلمانان در زمان حیات رسول الله (ص) پیروی میکردند از آن چه که از رسول الله (ص) در زمینه اجرای احکام و اعتقادات میشنیدند. همچنین از آن چه را که خدا بر پیامبرش نازل فرمود، پیروی میکردند هم قرآن و هم وحی و هم سایر موارد… و به شأن نزول بعضی از آیاتی که در شأن بعضی از صحابه و بعضی از مسلمانان نازل شده آشنا و دانا بودند. نمیخواهم وارد موضوع امامت و ولایت بشوم، چرا که موضوعی مفصل است. ولی میخواهم بگویم که بعد از وفات رسول اکرم (ص) مسلمانان از شریعت خاتم الأنبیاء [به عقب] برگشتند [و منقلب شدند]:
«أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرين»
«آيا اگر او بميرد و يا كشته شود، شما به عقب برمیگرديد؟ و هر كس به عقب باز گردد، هرگز به خدا ضررى نمیزند. و خداوند بزودى شاكران (و استقامت كنندگان) را پاداش خواهد داد (آلعمران: ۱۴۴)»
و اولین انقلاب و بازگشتی که بعد از وفات رسول الله (ص) رخ داد همان حرکتی است که بعضی از صحابه در سقیفه بنی ساعده انجام دادند. و آنها گردهم آمدند و از میان خودشان ولی امری برای امت و جانشینی برای رسول الله (ص) تعیین کردند آن هم بدون این که خداوند این امر را بر رسول الله (ص) وحی کرده باشد و بدون این که خداوند به پیامبر در طول حیاتش این امر را توصیه کرده باشد. نتیجه این اقدام این بود که مسلمانان اختلاف یافتند در عقائدشان و در احکامشان و در سایر امور… که از میانشان کسانی هستند که معتقدند. که خداوند منزّه و بلند مرتبه جسم است. و دارای چشم و دست است و [برای این عقائدشان] استشهاد به آیاتی از قرآن کریم:
«وَ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا وَ وَحْيِنا»
«کشتی را مقابل چشمان ما بساز (هود: ۳۷)»
«يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِم»
«دست خدا بالاى دست آنهاست (الفتح: ۱۰)»
و فرقهای دیگر معتقد است که خداوند منزه و بلند مرتبه «هیچ چیزی همانند او نیست (الشوریٰ: ۱۱)» و خدا جسم نیست. و نیز در احکام اختلاف یافتند. تا اندازهای که مسلمانان دو فرقه شدند. فرقه٬ای که تابعِ سنتِ رسول الله (ص) است به زعمشان! و گفتند که ما اهل سنت هستیم و فرقهای دیگر ملتزم به وصیتی شدند که خداوند به پیامبرش توصیه فرمود و همان وصیتی که پیامبر (ص) وصیت فرمود… که بعدها نامشان پیروان مکتب اهل بیت (ع) شد. یا به اصطلاح بعضی از مردم، میگویند: «شیعه» و اختلاف بین این دو مکتب به حدی رسید که فرقهای فرقهی دیگر را تکفیر کرد. و اگر به تاریخ بازگردیم میبینیم شاهد مثال فراوانی در این زمینه [میبینیم] و فرقههای دیگری ظاهر شد مثل معتزله و قرامطه و خابطیه و هشامیه و سایر فرقهها… و این فرقه [شدنها] و تفرقه به زمانی معین محدود نماند. بلکه تا زمان امروزمان استمرار یافت، در نتیجه امروز میبینیم… فرقههای دیگری پیدا شده مثل وهابیت و القاعده و دولت اسلام [بین عراق و شام یا همان داعش] و… همچنین بهائیت پس آیا خداوند منزّه و بلند مرتبه مخلوقات را بدون وجود کسی که آنها را به راه صحیح راهنمایی کند، رها کرده است؟ و به آنها… صحیح را از سقیم بیاموزد هرگز! و این، از شأن خدا دور است. در نتیجه خداوند منزّه و بلند مرتبه برای این امت ۱۲ پیشوا قرار داد در حالی که خداوند منزه و بلند مرتبه به پیامبرش وصیت فرموده تا به مردم اعلام کند به مسلمانان اعلام کند که این ۱۲ تن از بین اهل بیتش، همان کسانی هستند که متولی [امور] دین میشوند. و آنها کسانی هستند که متولی تبیین احکام میشوند. و آنها کسانی هستند که متولی تبیین عقیده صحیحه میشوند. ولی با تأسف بسیار امت به علت [پیروی از] اهواء گمراه شد و و به دنبال مال فناپذیر دنیا دویدن. ولی کسانی که خداوند وصیتشان کرده و به رسول الله وصیت فرموده جنگ با انحراف و معالجه آن آنها اهلبیت (ع) هستند. و آنها در این راه شهید شدند. از اولینشان امام علی بن ابی طالب (ع) تا آخرینهایشان امام حسن عسکری (ع) و شاعر در این زمینه میگوید من از میان اینان امامی را ندیدم که بر بالش مرده باشد. همه آنها در این مسیر شهید شدند. این قضیه تا دوران غیبت صغری بود. که در این دوران امام ما، امام عصر (عج) نائبانی معین فرمود که مردم به آنها رجوع کنند. و بعد از پایان دوران غیبت صغریٰ امام ما صاحب العصر و الزمان (عج) به علماء امت سپرد. آن چنان که آمده در مقبولهی معروفه [عمر بن حنظله که در آن آمده:] رجوع کنید به راویان احادیث ما… امت بر عهده گرفتند و علماء امت از پیروان مکتب اهلبیت [متصدی] تبیین سنت رسول الله شدند که دچار تحریف شده است. و در این راه به شهادت رسیدند و شاهد مثالها برای این موضوع فراوان است که از میان آنها شهید اول است و شهید ثانی و شهید ثالث و تا این زمان [معاصر] ما [مثل] سید محمد باقر الصدر (رحمة الله علیهم اجمعین) نیز [یکی از افرادی که] بر عهده گرفت تبیین شبهات [شبهاتی] که پیروان مکتب خلفاء آن را کاشتهاند [یکی از همین افراد] علامه عسکری است. رحمة الله علیه و یکی از موارد آن شبهات آنها [پیروان مکتب خلفاء] گفتند که تشیع منشأ آن یک یهودی به نام عبد الله بن سبأ بود. او کسی بود که آشکار شد و و در دوران خلافت عثمان اسلام آورد. و اصحاب امیرالمؤمنین را مورد غفلت قرار داد و عقیده تشیع را ایجاد کرد و تا پایان ماجریٰ و این شبهه باقی ماند از صدر اسلام تا امروزمان و علامه عسکری به این کار پرداخت و کتابی را تألیف کرد و در این کتاب تخطئه کرد آنچه را که پیروان مکتب خلافت ترویج کردند، این که شیعه منشأش عبد الله بن سبأ بود. و در این کتاب ثابت کرد که شخصیت عبد الله بن سبأ وجود خارجی ندارد و خداوند شخصیتی به نام عبدالله بن سبأ خلق نکرده است تا منشأیی برای عقیده تشیع و شیعه یا عقیده پیروان مکتب اهلبیت باشد و از جمله شبهاتی که پیروان مکتب خلافت القاء کردند به قول خودشان پیروان مکتب اهل بیت قرآنی دیگر دارند به غیر از قرآنی که در دستان ماست و اسم مصحفِ فاطمه را بر آن گذاشتند. در نتیجه علامه عسکری به این موضوع پرداخت و کتابی تألیف کرد با عنوانِ القرآن الکریم و روایات المدرستین و در این کتاب آن چه را که پیروان مکتب خلافت ترویج کردند به تخطئه کشید. این که پیروان مکتب اهلبیت قرآنی به غیر از قرآنی که در میان ماست، دارند. همچنین علامه عسکری (رحمة الله علیه) پرداخت به شبهاتی که مستشرقان ترویج کردند و [این شبهات] تا امروز ما باقی است. و نیز فرقههای دیگری که توسط غیر مسلمانان ساخته شدند مثل فرقه وهابیت و بهائیت و القاعده و دولة الإسلام (داعش) و… و علامه عسکری در مؤلفات خود به رد این شبهات پرداخت و پیش از وفاتشان، علامه عسکری وصیت کرد که سه تن از فرزندان ذکور ایشان [یعنی] سید نور الدین العسکری، و سید ضیاء الدین العسکری و سید کاظم العسکری که این سه تن متولیِ چاپ و نشر و تحقیق در کتب ایشان چه کتابهای چاپ شده ایشان و چه آثار خطی [ایشان] که تا الآن چاپ نشده است و این نسخهای از وصیتی است که علامه عسکری آن را وصیت کرده است به سه پسرش، سید نور الدین و سید ضیاء و سید کاظم و برای همین و بحمد الله اقدام به تأسیس مؤسسهای برای نشر و چاپ کتابهای علامه عسکری چه آنهایی که سابقا چاپ شدهاند و آثاری که هنوز چاپ نشدهاند و هنوز خطی است که نزد مرکز العلامة العسکری موجود است و ما امروز آن چنان که علامه عسکری وصیت کرده قیّم و مسؤول کتابها و آثار خطی ایشان هستیم آن چنان که علامه عسکری گفته: و شما [سه فرزند ذکورم] قیّم و مسؤول آنها برای چاپ و نشر آن هستید همچنین علامه عسکری در وصیتش میگوید و سه تن از فرزندانم نور الدین و ضیاء الدین و کاظم مسؤول اشراف بر این آثار و تصحیح خطاهای موجود در آن هستند و نیز [علامه] گفت اگر در نشر و چاپ آن تعلل کردید پس مشرف بر این کار مراجع تقلید هستند، هر کسی از ایشان که این کار را به دست بگیرد. و به خدا پناه میبریم از این [که در چاپ نشرش تعلل کنیم] و ما انشاءالله و به حول و قوه خداوند متعال عزم داریم و مصممیم بر نشر و طبع کتابهای علامه عسکری هستیم. چه آنهایی که سابقا چاپ شده و چه آنهایی که هنوز به چاپ نرسیدهاند و از خداوند متعال امید داریم تا ما را موفق بدارد به مسیری که بر آن عزم کردهایم و از برادرانی که در این مؤسسه همکاری میکنند امید داریم که به ما یاری کنند بر محقق کردن این هدفی که علامه عسکری از ما خواسته است.