راوی: سید احمد العسکری (فرزند علامه عسکری)
مهمانِ سفارت ایران در چین و دیدار از معابد
ما وقتی به همراه علامه عسکری به چین رفتیم، مهمان سفیر ایران در کشور جمهوری خلق چین در سفارت جمهوری اسلامی ایران بودیم. علامه عسکری، به هر کشوری سفر میکرد، سبک زندگی مردم آن کشور مانند مسائل دینی، اجتماعی، رفتاری، گفتاری حتی عبادیشان را بررسی میکرد. به همین روی ایشان، از مسؤولین سفارت جمهوری اسلامی درخواست کرد که در صورت امکان معابد چینیها را از نزدیک ببیند و این که چینیها چگونه عبادت میکنند. به همین خاطر چند تن از مسؤولین سفارت، علامه عسکری را به چند معبد بردند و ایشان به کمک مترجم سفارت، آنجا با مردم معمولی داخل معابد ارتباط میگرفت و میپرسید که «شما چه کار میکنید، چجوری عبادت میکنید؟ و…» و آنها جوابهایی میدادند. سپس علامه دیداری از کتابخانه مسلمانان در شهر پکن داشت و از نسخههای خطی آنجا دیدن کرد. بعد به ملاقات امام جماعت مسجد شهر پکن رفت و با آنها به نماز ایستاد و در دفتر امام جماعت با آنها به گفت و گو نشست. نکته قابل توجه برای علامه این بود که آنها در هنگام نماز نیت را به زبان فارسی ادا میکردند: «نیت میکنم چهار رکعت نماز ظهر میخوانم قربة الی الله»














سفر علامه به شهر مسلماننشین لانچو در کشور چین
بعد از کسب یکسری معلومات، علامه عسکری از سفارت درخواست کرد که در صورت امکان به شهرهایی سفر کنند که در آنها مسلمانان حضور دارند.. سفارت ایران این سفر را برای ایشان تدارک دید. سفری دور از پایتخت چین در شهری به نام لانچو که در آن شهر هم مسجدی داشتند به نام شیگون. علامه عسکری پس از سفر به آن شهر طی دیداری با امام جماعت مسجد شیگون در جلسهای دوستانه با آنها به گفتوگو نشست و سپس به مسجدشان رفت و همراه آنها نماز جماعت را برگزار نمودند. در این حین علامه مجددا متوجه شد که آنها به فارسی نیت میکردند: «چهار رکعت نماز ظهر میخوانم قربة إلی الله» علامه عسکری میفرمود: این امر نشانگر این است که اسلام توسط یک ایرانی به چین آورده شده است.



علامه عسکری و آموزش زبان عربی به چینیهای مسلمان
علامه از مسلمانان شهر لانچو میپرسد که شما غیر از نماز، عبادتهای دیگرتان چگونه است. اما آنها خیلی راحت صحبت نمیکردند. یعنی تمایلی نداشتند که اطلاعات بدهند ولی حاج آقا ضمنِ صحبت کوتاهی که با آنها داشت از آنها پرسید که «زبان عربیتان چگونه است؟ قرآن را چگونه میخوانید؟» آنها علامه عسکری را به اطاقی در طبقه دوم مسجد بردند، آنجا کلاس آموزش زبان عربی داشتند و یک معلم چینی که زبان عربی را یاد گرفته بود به آنها آموزش میداد. علامه عسکری ضمن بازدید از کلاس و گفت و گو با معلم آن، مختصرا به آموزش زبان عربی پرداخت و به آنها در حد بیست دقیقه آموزش داد.


علاقه مسلمانان شهر لانچو به علامه عسکری
بعد از آموزش زبان عربی به چینیهای مسلمان، وقت ناهار شد و علامه با آنها سر سفره نشست. خوب ما حالتمان این است که با قاشق و چنگال غذا میخوریم، اما آنها قاشق و چنگال نداشتند. برای حاج آقا چوبهای مخصوص غذا آوردند و حاج آقا با همان چوب یکی دو لقمه تناول کرد و پس از صرف غذا، با آنها به صحبت نشست و از آمار جمعیت مسلمانانِ آنها سؤال کرد. آنها ضمنِ گفتوگو، از آمدن علامه عسکری خیلی شگفت زده شده بودند. حتی به زبان چینی به مترجم ما گفتند که به علامه عسکری بگویید انگار امام خمینی اینجا آمده. این قدر به علامه عسکری تمایل نشان دادند و از ایشان استقبال کردند که یک چنین عالمی از کشور اسلامی به چین آمده است.




خلاصه کلام
علامه عسکری هر جا سفر میکرد هم وضعیت مسلمانهای آن کشور و هم وضعیت غیر مسلمانها که ساکن اصلی آنها بودند را بررسی مینمود. دیانتشان و اعمال دینی غیر مسلمانان و حتی اوضاع مسلمانان را تحقیق میکرد. ایشان به صِرف سفر اکتفاء نمیکرد، بلکه به فکر این بود که وضعیت دینی اجتماعی، فرهنگی و رفتار و گفتاری مردم آن کشور چگونه است؟ چقدر با دین ما و با مکتب اهلبیت (ع) آشنایی دارند و سبک زندگی و اعتقادی آنان چه تفاوتهایی با ما دارد و با آنها در مورد این مسائل صحبت میکرد.

