مناظره امام رضا (ع) با اندیشمند مسیحی که علامه عسکری در ضمن یکی از سخنرانیها خود به آن اشاره میکند:
در عیون الاخبار الرضا آمده که مأمون میخواست شخصیتِ علی بن موسی الرضا (ع) را خرد کند. چند کار کرد یکی خیال میکرد اینها [آل ابیطالب] را که [سر قدرت] میآورد و ولیعهد میکند، [گرفتار تشریفات] دستگاه خلافت میشوند. حضرت رضا (ع) طوری دیگری عمل کرد. ایشان سر سفره که مینشست بر عکسِ خلفاء با تمام نوکرها، حتی با آن کسی که الاغ را کاه میدهد، مینشست و این خلافِ سلوک خلفاء بود.
کار دیگری که مأمون کرد، دستور داد از اطراف کشورها اهل بحث و مناظره را جمع کنند. فراخوان داد که:
«در یهود چه کسی میتواند بحث کند، در نصاری چه کسی میتواند بحث کند، چه کسی میتواند ضد اسلام بحث کند؟»
عمران صابی به مأمون گفت که: «من نمیخواهم با پسر عمویت بحث کنم به خاطر این که میترسم بحث کنم و پسر عموی تو شکست بخورد.» مأمون گفت: «من همین را میخواهم که در یک مسأله بتوانی بر او غالب شوی.» عموی حضرت رضا (ع)، فرزند امام جعفر صادق (ع) خدمت ایشان آمد و در محضر حضرت رضا (ع) برای ایشان اظهار نگرانی کرد. حضرت (ع) فرمود: «میدانی مأمون چه وقت پشیمان میشود؟ آن وقت که میبیند که با اهل تورات با تورات [خودشان] و با اهل انجیل با انجیل [خودشان] مباحثه میکنم. او آن وقت پشیمان میشود.»
مناظره امام رضا (ع) با جاثلیق
مناظره علم نیست مناظره فن است. مثالی از مناظره معروف امام رضا (ع) با جاثلیق (دانشمند بزرگ مسیحی) [برایتان نقل میکنیم]، مأمون از جاثلیق (Catholicos) خواست تا با امام رضا (ع) احتجاج [=مناظره] کند:
جاثلیق به مأمون گفت: «چگونه با مردی احتجاج [و مناظره] کنم که او بخواهد بر اساس کتاب و پیامبری با من محاجه کند که من منکرش هستم و قبولش ندارم؟!»
امام رضا (ع): «ای نصرانی! اگر با انجیل خودت با تو احتجاج کنم، آیا به آن اقرار میکنی؟»
جاثلیق: «چطور میتوانم آن چه را که انجیل سخن گفته رد کنم؟! بله به خدا قسم به آن اقرار میکنم حتی اگر بینیام هم به خاک مالیده شود.»
امام رضا (ع): «هر چه به نظرت آمد بپرس و جواب را بشنو.»
جاثلیق: «نظرت در باره نبوت عیسی و کتاب او چیست؟ آیا چیزی از این دو را انکار میکنی؟»
امام رضا (ع): «من به نبوت عیسی وکتاب او اقرار میکنم و نیز به آنچه که به امتش بشارت داده و حواریون به آن اقرار کردهاند؛ اما به عیسائی که به نبوت محمد و کتابش اقرار ندارد و به امتش بشارت نداده کافرم.»
جاثلیق: «آیا این گونه نیست که هر حکمی به دو شاهد عادل صادر میشود؟!»
حضرت (ع) فرمود: «بله».
جاثلیق: «پس برای [اثبات] نبوت محمد دو شاهد از غیر آئینات که نصرانیها منکرش نیستند، بیاور و از ما هم، دو شاهد از غیر هم آئین خودمان بخواه»
امام رضا (ع): «الآن کلامی منصفانه گفتی ای نصرانی. آیا از من شاهدی میپذیری که عادل و مقرب به مسیح عیسی بن مریم باشد؟»
جاثلیق: «این عادل کیست؟ نامش را بگو»
امام رضا (ع): «نظرت درباره یوحنّای دیلمی چیست؟»
گفت: «به به! محبوبترین مردم به عیسی را یاد کردی.»
حضرت رضا (ع): «تو را قسم میدهم، آیا در انجیل نیامده که یوحنا گفت: مسیح خبر دینِ محمد عربی را به من داد؟ و به من بشارت داد که او [رسول] بعد از من خواهد بود و این را به [سایر] حواریون بشارت دادم و آنها به او ایمان آوردند؟»
جاثلیق: «یوحنا آن [مطلب] را از مسیح یاد کرد و به نبوت مردی و خاندانش و وصی او و خاندان این وصی خبر داد ولی نگفته این رخداد چه زمانی است و نامشان را نیاورده تا آنها را بشناسیم.»
امام رضا (ع): «اگر کسی را برایت بیاوریم که انجیل میخواند و نام محمد و خاندان و امتش را تلاوت کند آیا به آن ایمان میآوری؟»
گفت: «کاری صحیح و استوار است.»
امام رضا به نسطاس رومی گفت: «آیا سِفر سوم از انجیل را حفظ کردهای؟»
گفت: «آن را حفظ نکردهام!»
حضرت (ع) به رأس جالوت ملتفت شد و به او گفت: «آیا انجیل را میخوانی؟»
گفت: «بله به جان خودم…»
حضرت (ع) فرمود: «سفر سوم را بگیر و اگر در آن ذکر محمد (ص) و اهلبیت و امتش بود همه برایم شاهد باشید و اگر ذکری از او نبود برایم شهادت ندهید.»
سپس [امام رضا (ع)] سفر سوم را [از روی حفظ] خواند تا آنجا که به ذکر نبی رسید و مکث کرد و بعد فرمود: «ای نصرانی! من به حق مسیح و مادرش از تو میپرسم آیا میبینی [و برایت روشن است] که من عالم به انجیل هستم؟»
گفت: «بله»
سپس حضرت (ع) ذکر محمد (ص) و اهل بیت (ع) و امتش را تلاوت کرد و بعد گفت: «نظرت چیست ای نصرانی؟ این سخن عیسی بن مریم است. اگر آنچه را که انجیل سخن گفته تکذیب کنی پس موسی و عیسی (ع) را تکذیب کردهای و هنگامی که این ذکر را انکار کنی، قتل تو واجب میشود چرا که در این صورت تو به پروردگارت و پیامبرت و کتابت کفر ورزیدی.»
جاثلیق: «آنچه را که از انجیل بر من روشن شد را انکار نمیکنم و من به آن اقرار میکنم.» …
[سپس امام رضا (ع) یادکردی از حواریون و ایمانشان به نبوت پیامبر خاتم (ص) را گوشزد کرد] و حضرت (ع) ادامه داد:
«ای نصرانی! ما به عیسائی که به محمد (ص) ایمان آورد ایمان داریم و منکر عیسی نیستیم مگر ضعف او و کمی روزهداری و نمازش!»
جاثلیق: «به خدا قسم دانشت را فاسد و امر خود را ضعیف کردی، و گمان میکردم فقط تو داناترین اهل اسلام هستی.»
امام رضا (ع): «چطور مگر؟»
جاثلیق: «از این سخنت که عیسی ضعیف بود یعنی کم روزه میگرفت و کم نماز میخواند، عیسی حتی یک روز را افطار نکرد و حتی یک شب هم نخوابید [برای عبادت] و همواره روزهدار و شبزندهدار بود.»
امام رضا (ع): «پس برای چه کسی روزه میگرفت و نماز میخواند؟»
جاثلیق لال و منقطع شد.
منبع کلام علامه: بخش آرشیو سخنرانیهای علامه عسکری، مرکز مطالعات اسلامی علامه عسکری
منبع روایت جاثلیق: کتاب الإحتجاج علی اهل اللجاج، شیخ طبرسی، ج۲، صص۴۱۶-۴۱۸.